ما در جهانی زندگی می کنیم که تنوع و تضاد، نه تنها جزئی جدایی ناپذیر از آن هستند، بلکه نقش سازنده و اساسی را در سیستم رشد و گسترش جهان بر عهده دارند.
دنیای مادی به گونهای متنوع آفریده شده که جوابگوی همهی علائق و سلائق باشد و به همهی گروهها فرصت یکسانی برای تجربهی خواستههایشان بدهد. ضمن اینکه قوانین به گونهای بر سیستم حاکم است که هر انتخابی که هر گروه از آدمها داشته باشد و هر مسیری را که برای تجربه انتخاب کنند، فارغ از خوب یا بد، درست یا نادرست، در نهایت موجب رشدِ سیستم میشود و به قول خداوند:
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود. (اسراء آیه 20)
زیرا به قول خداوند، جهان برای سالم ماندن و فاسد نشدن نیاز به هر دو قطب:
(صلح و جنگ)، (رفاه و فقر)، (سلامتی و بیماری)، (روشنایی و تاریکی)، (گرم و سرد)، (زیبا و زشت)، (شادی و غم)، (عشق و نفرت)، (ایمان و ترس) و… دارد.
به عبارت دیگر، ما هرگز قدرتی برای از بین بردنِ قطب مخالف نداریم. ضمن اینکه برای تجربهی زندگی دلخواه، ما نیازی به جهان یکدست و عاری از تضاد نداریم. زیرا این توانایی به ما داده شده است که انتخاب کنیم کدامیک از این دو قطب را میخواهیم بیشتر تجربه کنیم. ما به عنوان موجوداتی فرکانسی که با فرکانسها و کانون توجهشان تجربههایشان را خلق میکنند، قادریم به گونهای ذهنمان را کدنویسی کنیم و فرکانسهایمان را تنظیم کنیم که بیشتر در سلامتی باشیم تا در بیماری، در رفاه و فراوانی باشیم تا در کمبود، در صلح باشیم تا درگیری و…
تمامی ناهماهنگیهایی که به شکل
تقلاهای بی نتیجه، شکست، ناامیدی، سرخوردگی، احساس قربانی بودن یا اجبار برای تحمل شرایط نادلخواه، بیماری و… در زندگیمان ظاهر میشود، نه به خاطر وجود تضاد در جهان است بلکه به خاطر عدم درک ارزش تضادهاست.
زیرا تضادهای زندگی ما به خودی خود هیچ معنایی ندارند و فقط حاوی فرصتی برای رشد و گسترش ما هستند اما نگاه آدمها به تضادها، آنها را به دو دستهی: «ناامید و هدفمند» ، «بازنده و برنده» یا « مشتاق و سرخورده» تقسیم میکند.
دلیل قدم برنداشتن ها، به تعویق انداختنها، بهانه آوردن ها و تحمل ناخواستهها به جای قدم برداشتن برای خلق شرایط دلخواه، ناتوانی در تعامل صحیح و سازنده با تضادهایی است که در زندگی با آنها برخورد میکنیم.
زیرا تضادها و ناخواستهها در زندگی ما حکم یک یادآور کننده و زنگ هشدار را دارند درباره آنچه که واقعا میخواهیم
تضادها، اهرمهایی هستند که مانع ساکن ماندنمان و به قول قرآن «فاسد نشدنمان»، میشوند.
زیرا انگیزههای لازم برای حرکت در مسیر تحقق خواستههای واضح شده، از دل همان ناخواستهها متولد میشود و وقتی این انگیزهها با باورهای قدرتمندکننده و هماهنگ با آن خواستهها همراه بشود، آنوقت کن فیکون میشود.
سپس در مسیری که برای تحققِ آن خواستهها طی میکنیم، پتانسیلهای وجودمان بیشتر به کار گرفته میشود و تواناییهای بالقوه مان به طرز قابل توجهی بالفعل میشود که در شرایط عادی هرگز این فرصت و این اجبار برای به کار بستن تمام تواناییهای وجودمان فراهم نمیشد و به این شکل، ظرف وجودمان رشد میکند.
دورهی ارزش تضاد، روی پرورشِ این توانایی و بهبودِ دائمیِ آن کار میکند تا به جای فرار از مسائل، هر بار از مسائلمان بزرگتر بشویم.
.:1جلسه فایل صوتی و ویدئویی قرار گرفت:.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.