حدود یک ماه پیش، یک خبرگزاری روسی به نقل از الکساندر براژنیکوف، مدیر اجرایی انجمن بلاک چین روسیه، اعلام کرد ایران و روسیه میخواهند استیبل کوینی با پشتوانه طلا به نام «توکن منطقه خلیج فارس» عرضه و از آن در تجارت خارجی خود استفاده کنند.
کمی بعد، در دیدار بین یکی از نمایندگان مجلس ایران و روسیه، مجدداً به این طرح اشاره شد و رسانههای مطرحی مثل فوربز و اسپوتنیک روسیه نیز به برنامه دو کشور واکنش نشان دادند.
اما این پروژه احتمالی تا چه اندازه قابلاجراست و آیا بلاک چین و ارزهای دیجیتال میتوانند تجارت خارجی بین ایران و روسیه را تسهیل و متفاوت از قبل کنند؟ در این رابطه گفتوگویی با سعید خوشبخت، کارشناس بلاک چین داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
«بلاک چین در بهترین حالت یک ابزار است، نه حلال مشکلات»
فکر میکنید ایده استفاده از توکن با پشتوانه طلا برای تجارت بین ایران رو روسیه قابلاجراست یا خیر و ممکن است چه چالشهایی برای طرفین داشته باشد؟
فرض کنید میخواهیم یک نظام مالی داشته باشیم که قرار است بر اساس آن پرداختهایی انجام شود؛ کاری به بلاک چین و رمزارز و اینها هم نداریم. در اینجا، عملاً زمانی که داریم یک چیز مشترک تعریف کنیم، به این معنی است که یک پیمان مالی تعریف کردهایم. یعنی اگر میگوییم که میخواهیم یک رمزارز داشته باشیم که با استفاده از آن تبادل داشته باشیم، داریم یک پیمان مالی امضا میکنیم. مسئله را نباید برعکس حل کرد، بلاک چین هیچ مشکلی را حل نمیکند. بلاک چین در بهترین حالت یک ابزار است. برای همین این مسئله را باید از زاویه سیاسی، بعد اقتصادی و نهایتاً فنی حل کرد.
آیا از نظر ذهنی قابلتصور است که کشورهایی مثل ایران، روسیه یا ترکیه ویژگیهای لازم را برای اجرای یک پیمان مالی داشته باشند؟ به نظر میرسد ابدا اینطور نیست و این کشورها نهتنها این قابلیت را ندارند، بلکه در تخاصم مالی هم قرار میگیرند و با هم در رقابت شدید هستند.
با این حال، بیایید فرض کنیم این کشورها این ویژگی را دارند. تنظیم یک پیمان مالی چندجانبه کار بسیار سختی است. به پیمانهایی نگاه کنیم که در جاهای مختلف دنیا وجود دارند؛ مشهورترین آنها یورو است. کار بسیار سختی است که بتوان به یک ارز واحد رسید که بشود در تبادلات از آن استفاده کرد. حتی اگر ممکن باشد، فعالیتی است که طراحی آن حداقل پنج سال زمان میبرد؛ یعنی طراح یک پیمان مالی که طرفین آن را بپذیرند.
مشکل دیگری که وجود دارد این است که مخفیبودن تراکنشها یکی از ویژگیهایی است که از این نظام پرداختی انتظار داریم. یعنی نمیخواهیم خطهای پرداختی بهسادگی کشف شوند. اگر این نکته را در نظر بگیریم، اتفاقاً بلاک چین میتواند راهحل بسیار بدی هم باشد، چراکه هر نود (Node) کل اطلاعات را در اختیار دارد و کافی است یک نود خرابکار در شبکه پیدا شود و بخواهد کل اطلاعات را خارج کند و آن وقت کل شبکه آشکار میشود.
این موضوع جای سؤال دارد که آیا فناوری بلاک چین برای همچین سیستمی به درد میخورد؟ شاید برای یک پیمان مالی شفاف کارآمد باشد، اما بعید میدانم برای یک پیمان مالی که میخواهد جنبههای پنهانی هم داشته باشد، روش خوبی باشد.
چالش بعدی به پشتوانه این توکن مربوط میشود. سؤال مهم این است که طلای پشتوانه این توکن مشترک قرار است کجا ذخیره شود؟ حالت اول این است که همه طلاها را جمع کرده و به یک کشور بسپاریم. مثلاً کل طلاها را دست روسیه دهیم. قطعاً این شدنی نیست که همه کشورها طلای خود را دست روسیه بدهند و هیچ یک از طرفین اعتماد نمیکند.
حالت دوم این است که همگی، طلاهای خود را دست یک کشور بیطرف بدهند. این کار هم قطعاً انجام نمیشود و برای مثال ایران، روسیه و ترکیه حاضر نخواهند بود طلاهای خود را مثلاً به هند بدهند و این کشور را واسطه کنند. حالت سوم این است که هر کشور، ذخیرهای را که تعهد کرده است، نگهداری کند. اینجا به مشکلی بر میخوریم که به یک مسئله کلاسیک در نظریه بازیها به نام مسئله دو زندانی برمیگردد.
یک مثال کلاسیک که از مسئله دو زندانی بیان میشود، به شرح زیر است:
دو مظنون توسط پلیس دستگیر شدهاند. پلیس باید شواهد کافی برای محکومیت مظنونین جمعآوری کند و برای این کار به صورت جداگانه از مظنونین بازجویی میکند. اگر یکی از مظنونین علیه دیگری شهادت دهد و مظنون دیگر سکوت را ترجیح دهد (زندانیای که سکوت را ترجیح داده به اصطلاح با شریک خود «همکاری» کرده است)، در این حالت مظنون اول آزاد و دیگری به یک سال حبس محکوم میشود.
اگر هر دو سکوت را انتخاب کنند هر دو زندانی تنها برای یک ماه حبس خواهند کشید و اما اگر هر دو علیه دیگری شهادت دهند، هر زندانی باید به مدت سه ماه حبس بکشد.
درنتیجه هر زندانی باید بین خیانت و سکوت یکی را انتخاب کند؛ ولی هیچکدام از آنها نمیداند که دیگری کدام راه را انتخاب خواهد کرد.
خوشبخت ادامه میدهد…
حالت بهینه برای این دو نفر این است که هر دو به هم وفادار بمانند و [پس از یک ماه] آزاد شوند. اما نقطه تعادل این سیستم اینجا نیست. نقطه تعادل این است که هر دو به هم خیانت کنند، چون میگویند اگر خیانت نکنم یک سال به زندان میروم ولی اگر خیانت کنم، سه ماه؛ تازه اگر طرف مقابل خیانت نکند، آزاد میشوم. در نهایت هر دو به هم خیانت میکنند و هر دو سه ماه به زندان میروند.
بارها در جامعه و اقتصاد اثبات شده است که نقطه تعادل این مسئله اینجاست. اگر همین مسئله را درباره پیمان مبتنی بر طلا در نظر بگیریم، این سؤال در ذهن طرفین درگیر پیش میآید که اگر طرف مقابل خیانت کند و داراییهای پشتوانه را خرج کند و من این کار را نکرده باشم، عملاً برای طرف مقابل کار کردهام و دیگری دارد از پول بدون پشتوانه استفاده میکند. نقطه تعادل این سیستم این است که تمام بازیگران به ذخیره پشتوانه خیانت کنند و سیستم در نهایت از هم میپاشد.
یک سناریوی چالشی هم این است که یک کشور همه توکنهای خود را از بازار جمع کند و مثلاً به ایران بدهد و بخواهد در ازای آنها طلا دریافت کند. آیا در این صورت بازیگران حاضر هستند طلاهای خود را به این کشور بدهند؟ داریم پیمانی میسازیم که پشتوانه آن طلاست و اگر بخواهد قابلاعتماد باشد، باید بتوان در آن توکنهای پشتوانهدار را با طلا مبادله کرد. حال اگر کشورها حاضر به انجام چنین مبادلهای نباشند، این سیستم با این اوصاف ارزشی ایجاد نکرده است و همان مشکلات سیستم برتون وودز را دارد.
نیاز به تغییر جدی قوانین تجاری در کشورها، لزوم طراحی ابزارهای مالی مبتنی بر این توکن، پرداخت هزینههای جانبی تجارت با استفاده از آن و پذیرش توسط همه مجموعههای درگیر، مدیریت ریسک نوسانات قیمت طلا، نیاز به وجود سیستمهایی برای نظارت، حسابرسی و ایجاد بازارهایی برای خریدوفروش آن نیز از دیگر مسائل مربوط به این توکن مشترک است.
آیا بیت کوین هم میتواند در چنین سیستمی نقش طلا را بازی کند؟
ما دنبال این هستیم که ابزاری مبتنی بر رمزارز بسازیم که دو طرف آن را قبول داشته باشند، بتوانند در معامله از آن استفاده کنند، نقدشوندگی بالایی داشته باشد و ریسکهای مربوط به مسئله اعتماد را هم نداشته باشد. همه اینها تعریف بیت کوین است. ریسک نوسان قیمت هم که در مورد طلا و بیت کوین، هر دو صادق است. پس چرا از بیت کوین استفاده نمیکنیم؟
پاسخ روشن است. این طرحها برای این نیستند که کاری انجام بدهند. این پروژهها برای انجامنشدن هستند. وگرنه تمام این نیازمندیهای مبادلاتی را بیت کوین یا سبدی از رمزارزها پوشش میدهند. چرا از اینها استفاده نمیکنیم؟